ویژگی شخصیتی افراد دارای اختلال شخصیت اسکیزوئید
✅تمایلی به روابط نزدیک و صمیمی ندارد و از آن لذت نمی برد و حتی ممکن است نسبت به رابطه با شما بی تفاوت باشد.
✅معمولا روابط انفرادی را انتخاب می کند و ترجیح می دهد وقتش را با خودش بگذراند.
✅علاقه زیادی به رابطه جنسی ندارد یا اصلا به آن بی علاقه است.
✅فعالیت ها و تجربه های بسیار کمی برای او لذتبخش است.
✅جز اعضای خانواده اش، دوستان نزدیک یا محرم رازی ندارد.
✅در برابر تحسین و انتقاد دیگران بی تفاوت به نظر می رسد.
✅آدم سرد، خالی از احساس و بی هیجانی به نظر می رسد.
همه چیز درباره اختلال شخصیت اسکیزوئید
تا حالا با چنین آدمی قرار گذاشته اید؟ آیا از نظر دیگران سرد و بی تفاوت است؟ آیا حتی وقتی با او هستید احساس تنهایی می کنید؟ و گاهی اوقات فکر می کنید اصلا دلش برای شما تنگ نمی شود؟ اگر این نشانه های حاکی از سرد و خالی از احساس بودن در مورد طرف فعلی شما یا در مورد کسی که قبلا با او رابطه داشته اید صدق می کند، احتمالا دچار اختلال شخصیت اسکیزویید است. اسکیزوییدها آدم های نجوش، خالی از احساس و بی علاقه به رابطه اند-از جمله بی علاقه به رابطه با شما. چطور می توانید موقع قرارگذاری بفهمید طرف مقابل تان شخصیت اسکیزویید دارد؟ چه علائم و نشانه هایی به شما می فهماند طرف مقابل تان از احساس خالی است؟ از شخصیت اسکیزویید جه انتظاری می توانید داشته باشید؟
داستان بتی
یک سال روی(نام پسر) را دیدم چون خیلی طول کشید تا او را ترغیب کنم با من حرف بزند. در یک بقالی کوچکی کار می کردم و روی شنبه ها صبح وقتی مشغول کار بودم، به آنجا می آمد. او با کسی قرار ازدواج نگذاشته بود. واقعا حیرت کردم،چون مرد خوش قیافه ای بود. روی آدم ساکت و کم رویی به نظر می رسید.
هر شنبه صبح ، در یک زمان معین داخل صف صندوق می ایستاد و همان خواروبارها را می خرید.وقتی داخل صف بود، یک روزنامه برمی داشت و آن را می خواند تا با کسی- از جمله من- حرف نزند. وقتی سعی می کردم با او حرف بزنم، گیج می شد و نمی دانست چطور جواب دهد. اکثر مواقع به من نگاه می کرد و با لحن یکنواختی بله یا خیر میگفت. من هم منتظر می ماندم تا سر حرف را باز کندیا سلام و احوالپرسی کند ولی این کار را نمی کرد. هرشنبه وضع به همین منوال بود.
وقتی سر حرف را باز میکردم واقعا فلج می شد. درضمن غمگین به نظر می رسید و فکر می کردم شاید مشکلی دارد. یک سال طول کشید ولی بالاخره در صف صندوق یک کم بیشتر حرف زد. هنوز هم سر حرف را باز نمی کرد ولی شروع کرد به بیشتر حرف زدن و بیش از پیش نگاه می کرد. حتی چندبار خندید که خیلی عجیب بود چون مطمئن نبودم بتواند بخندد. فکر کنم به آرامی شیفته روی می شدم. روی متین، آرام و همیشه یک جور بود. این خصوصیت اش را دوست داشتم. همچنین از اینکه هرهفته سعی کنم او را کمی بازتر کنم، لذت می بردم. وقتی واقعا از دیدارهای هفتگی با من لذت برد، عاشق او شدم.
روی بیرون از مغازه هم همان آدم داخل مغازه بود. ساکت ، آرام و کم حرف ولی به سوالات من با بله یا نه جواب می داد. روی کشته مرده هیچ چیز نبود و دوست داشت خانه بماند و ماشینی را که در گاراژ گذاشته بود، تعمیر کند. اما من تنها بودم و از بودن با روی لذت می بردم. با روی احساس امنیت می کردم.
کار روی ملال آور و انفرادی بود ولی هیچ وقت شکایتی نداشت و من فکر می کنم انزوا و تنهایی را دوست داشت. بالاخره فهمیدم سابقه بیماران را اندازه می گرفته ولی به خاطر شکایت بیماران از بی ادبی و وقاحت او، شغلش را عوض کرده بودند.
البته مطمئن نیستم بی ادبی کرده باشد ولی آدم بسیار حساسی نبود و نمی توانست رفتار دیگران را خوب بخواند. من مطمئنن هستم وبه جای مهربان بودن و همدلی با بیماران، بدون حرف زدن یا قوت قلب دادن و توضیح دادن، فقط کارش را انجام می داده است. روی قبول داشت که دوست ندارد با مشتری ها حرف بزند و وقتی آموزش مکانیکی می بیند و می تواند مستقل کار کند، خیلی خوشحال است.
خب مثل این بود که فقط با یک جسم بی روح سروکار دارم.
مثل بقیه موردها ، من پیشنهاد ازدواج دادم. برای لحظاتی نگاه سردی به زمین انداخت و گفت باشه.
الان سه سال است باهم زندگی می کنیم. چیز زیادی تغییر نکرده است، حداقل در مورد روی. فکر می کنم مشکل از من است. تصور می کردم بعد از مدتی به من نزدیک تر می شود و اگر وقت بیشتری را با هم بگذرانیم، ارتباط من و او صمیمی تر خواهد شد. اما ماه ها و سال ها گذشت و احساس تنهایی من بیشتر شد و امیدم به اینکه اصلا روی به کسی نیاز داشته باشد، کمتر شد. اگر من چیزی نگویم، یک هفته حرفی نمی زند. واقعا دوستم دارد فقط به من نیاز ندارد. روی علاقه زیادی به رابطه جنسی ندارد.
خانواده اش به ندرت به دیدن او می آیند و یک کم عجیب هستند. برادرش به من گفت روی از اول همین طور بوده است- منزوی، ساکت و مثل آدم های معتکف. روی هرگز واقعا دوستی نداشته است و به نظر نمی رسد بخواهد دوستی داشته باشد.به طلاق و رفتن فکر کرده ام.اما فکر نمی کنم این قضیه اصلا برای روی اهمیت داشته باشد. به شدت احساس تنهایی می کنم و حالا می فهمم به کسی نیاز دارم که او هم به من نیاز داشته باشد؛ کسی که با من ارتباط برقرار کند و از معاشرت با من لذت ببرد.الان می فهمم که روی هرگز نمی تواند این کار را انجام دهد.
شخصیت سرد و خالی از احساس
نشان کسی که اختلال شخصیت اسکیزوئید دارد دلبسته نشدن به دیگران است. اسکیزوئیدها معمولا پیشینه انزوا و بریدن از رابطه دارند. همچنین در تعامل با دیگران(از جمله با کسانی که با آنها قرار می گذارند یا با همسرانشان) هیجانات خود را زیاد بروز نمیدهند.اسکیزوئید آدمی خموده، بی توجه و با گفتاری مبهم و یکنواخت است. نحوه ارتباط برقرار کردن او نیز مبهم و توام با بلاتصمیمی است. ویژگی واقعا عجیب و حتی غیر انسانی اسکیزوئید بی میلی او به ارتباط برقرار کردن و صمیمی شدن با دیگران است.اسکیزوئیدها درواقع در مورد پیوند برقرار کردن با دیگران و لذت بردن از رابطه نزدیک با آنها بی اعتنا و بی تفاوتند. شخص اسکیزوئید نه تنها فرصتهای موجود برای مباشرت با گروهها و حتی اعضای خانواده خود را رد میکند بلکه علاقه واقعی و مستمری به رابطه عاشقانه ندارد. شخص سرد و خالی از احساس نمونه کلاسیک یک آدم تنها است که از تن دادن به الزامات میان فردی طفره می رود. او یک معتکف حقیقی است، اسکیزوئید با تنهایی و انزوا بیش از هرچیز راحت است. شخص اسکیزوئید درصورتی که حق انتخاب داشته باشد. فعالیت های انفرادی را انتخاب می کند – چه از لحاظ شغلی(برای مثال دنبال کارهای انقرادی مثل نگهبانی نوبت شب یا تفکیک مرسولات پستی می گردد) و چه در تفریحات و سرگرمی ها ( برای مثال بازیهای تخیلی، کارهای مکانیکی یا کار با کامپیوتر را به سرگرمی های اجتماعی تر ترجیح می دهد). به همین دلیل، اسکیزوئیدها به ندرت دوست دارند و تقریبا هرگز دوست صمیمی ندارند. آنها گاهی اوقات با یک یا چند نفر از اعضای خانواده خود تعامل دارند ولی حتی این تعاملات آنها هم سطحی هستند. مهمترین نکته این است که شخص اسکیزوئید برای دیگران دلتنگ نمی شود، بنابراین انزوا و بریدن از رابطه ها، او را ناراحت نمی کند.
نویسندگان کتاب عشق ویرانگر زمانی افسر نیروی دریایی بودند و به عنوان روانشناس، در پایگاه های مختلف نیروی دریایی کار می کردند. معمولا از ما به عنوان روانشناسان ارتش می خواستند نیروهای نظامی را مورد ارزیابی روانی قرار دهیم (ارزیابی هایی همچون ارزیابی سلامت امنیتی، غربال آنها در زمینه مصرف مشروبات الکلی و ارزیابی حقوقی از جهت حضور در دادگاه های نظامی). یکی از ارزیابی های نامعمولی که انجام می دادیم بررسی متقاضیان پایگاههای تحقیقاتی دورافتاده نیروی دریایی بود. شرط لازم برای پذیرش نظامیان و شهروندان خواهان کار در این پایگاه های کوچک، دورافتاده و بالقوه خطرناک نیروی دریایی این بود که آمادگی روانی برای تحمل استرس بلند مدت و انزوای ناشی از دور بودن از زندگی شهری را داشته باشند. در این پایگاه ها خبری از تفریح و سرگرمی نبود و آنها باید به صورت انفرادی کار می کردند- گاهی اوقات فقط با چند عضو مستقر در ایستگاه نظامی تماس داشتند و بس. خیلی زود فهمیدیم که یک تیپ شخصیتی بیش از تیپ های دیگر برای این پایگاه ها مناسبند و آن تیپ اسکیزوئید است.
اسکیزوئیدها که آدمهای نجوش، سرد و نسبت به مردم بی علاقه بودند، به طرز عجیبی برای این شغل مناسبن. اگرچه مراقب بودیم آدمهایی را که دقیقا واجد ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت اند برای چنین خدماتی انتخاب نکنیم ولی کسانی که صفات اسکیزوئیدی داشتند برای این کار بسیار مناسب بودند چون انزوا را ترجیح می دادند.
اسکیزوییدها علاقه ای به رابطه جنسی ندارند و از آن لذت نمیبرند، گاهی اوقات استمنا می کنند و به ندرت در ارتباط جنسی پیشقدم می شوند.
عملکرد ضعیفی دارند و هوش هیجانی بسیار کم است که معنایش ضعف آن ها در خواندن دیگران ، تفسیر نشانه های ظریف اجتماعی و تشخیص حالت هیجانی انسان های دیگر است.همکارانشان آنها را درک نمیکنند و این اشخاص را مسخره و طرد می کنند و حتی از آنها می ترسند.
اسکیزوئیدها به ندرت ابراز هیجان جدی دارند.برای مثال شخص اسکیزوئید نمی تواند به لبخند طرف مقابل با لبخند پاسخ دهد، معنای چشمک طرف مقابل را بفهمد یا با طرف مقابل دست بدهد، بخاطر همین خونسرد است.اگرچه دچار افسردگی بالینی به نظر می رسد ولی احتمال آن بعید است. فاقد هیجان مثبت یا منفی است و با ماندن در خانه از دیگران فاصله میان فردی و هیجانی می گیرد. گاهی اوقات آنها را با اتیستیک اشتباه می گیرندکه قابل درک است.ولی مغز اسکیزوئیدها ایرادی ندارد بلکه ساختار منش آن ها ایراد دارد. مهارت ها و علائق اجتماعی و میان فردی ضعیف آن ها از سردی و خالی از احساس بودن و نداشتن دغدغه دیگران نشئت می گیرد که شروع آن به ایام کودکی این افراد بر می گردد.اسکیزوئید از نظر دیگران مظهر یک آدم متفاوت یا غیر عادی است، این درحالی است که بینش چندانی در مورد نظر دیگران راجع به خودش ندارند.آنها از نداشتن روابط نزدیک با دیگران ناراحت نمی شوند و آرزوی چنین روابطی را هم ندارند. اطرافیان او از فاصله گرفتن و بی تفاوتی او ناراحت می شوند ولی خودش از این قضیه و از انزوای خودش راضی است.
چه چیزی یک آدم را اسکیزوئید می کند؟
معمولا حداقل یکی از والدین شخصیت اسکیزوئید، ویژگی های جدی اسکیزوئیدی دارد. صفات اسکیزوئیدی، زمینه خانوادگی دارند.اسکیزوفرنی یکی از اختلالات جدی روانپزشکی است که نشانه آن توهم و قطع تماس با واقعیت است.درضمن، مورد غفلت واقع شدن و نقص در روابط و درگیری هیجانی با والدین و سایر اعضای خانواده از مشخصه های دوران کودکی شخص اسکیزوئید است.افراد خانواده او هم خشک و سرد هستند و سکوت، کارهای انفرادی و عدم ارتباط هیجانی جزء هنجارهای آن هاست.رفتار شخص اسکیزوئید هم دفاعی یا درجهت صیانت نفس است. کودکی که در محیطی آشفته و پر از تهدید زندگی می کند ممکن است برای حفظ خودش از لحاظ اجتماعی با دیگران قطع ارتباط کند. اختلال شخصیت اسکیزوئید در مردها اندکی بیش از زنان تشخیص داده می شود.
❤️اسکیزوئید به عنوان طرف رابطه❤️
اگر می خواهید با یک مرد یا زن اسکیزوئید رابطه عاشقانه برقرار کنید، بی شک به جایی نخواهید رسید. او می تواندهمکار مالی، هم اتاقی یا دستیار تحقیق خوبی باشد ولی نیازهای هیجانی یا بدنی شما را هرگز برآورده نخواهد کرد.شخص اسکیزوئید واقعا تمایلی به برقراری رابطه ای نزدیک و باهم بودن و حتی حرف زدن ندارد. او آن قدر علاقه میان فردی ندارد که بخواهد پیوند خالصانه ای با شما برقرار کند.
بد نیست رابطه خود با طرف اسکیزوئیدتان را پیگیری کنید و از خودتان بپرسید اصلا این رابطه چطور شروع شد. احتمالا شما برای شروع رابطه پیشقدم شده اید. اسکیزوئیدها به ندرت پیشقدم می شوند.
اگر با یک اسکیزوئید رابطه برقرار کرده اید، تعجب نکنید اگر بشنوید بسیار سرد و خالی از احساس است و یک تنهای بی تفاوت است. اسکیزوئید از صمیمیت اجتناب می کند و فعالیت های انفرادی را ترجیح می دهد. شخص اسکیزوئید نه ظرفیت برقراری ارتباط هیجانی را دارد و نه علاقه ای به آن نشان می دهد. به همین دلیل ، طرف های آنها عمدتا احساس می کنند مورد غفلت واقع و منزوی شده اند. پیش آگهی برای برقراری رابطه ای سالم، پرشور و رضایت بخش ، ضعیف است. اگر تصور می کنید می توانید با تلاش و تیزهوشی بیشتر، طرف مقابل تان را عوض کنید خودتان را گول زده اید و درد و رنج تان را طولانی تر خواهید کرد.
♂️چرا مجذوب طرف های سرد و خالی از احساس می شوم؟♂️
اگر گرایش دارید عاشق آدم های سرد و خالی از احساس یا همان شخصیت های اسکیزوئید شوید، معنایش این است که عاشق کسی می شوید که:
✅تمایلی به نزدیک شدن به شما یا هرکس دیگری ندارد(حتی اگر بگوید دارد)
✅تقریبا همیشه ترجیح می دهد تنها باشد
✅ظاهرا علاقه ای به رابطه جنسی یا تماس بدنی ندارد
✅تقریبا هیچ دوست صمیمی یا نزدیکی ندارد
✅در برابر تعریف و تمجید یا انتقاد بی تفاوت است
✅در اکثر مواقع سرد و بی احساس است
پس چرا دنبال یک اسکیزوئید می گردید؟
جذاب ترین و فریبنده ترین خصوصیت شخص اسکیزوئید، سردی توأم با آرامش و سکوت اوست. اسکیزوئید ممکن است بی تجربه، ساده و در عمل و گفتار، مردد به نظر رسد، به همین دلیل شاید بخواهیم از او مراقبت کنیم. ما همچون پدر و مادر یا خواهر و برادر بزرگتر مجذوب نیاز هیجانی و ناراحتی اجتماعی او می شویم. می خواهیم حال و روزش را بهتر کنیم. می خواهیم به او اطمینان خاطر بدهیم که یک نفر مراقبش است. اگر نیاز دارید مورد نیاز باشید، شخص اسکیزوئید تمام تکمه های جذب شدن شما به خود را فشار می دهد. البته جالب اینجاست که این آدم سرد و خالی از احساس اصلا به شما نیاز ندارد. اسکیزوئید از تنهایی خودش کاملا خوشحال است، دستپاچگی آشکار و ناراحتی او در محافل و روابط، بازتاب بی تجربگی و اهمیت ندادن او به رابطه است، اصولا ارتباط با دیگران برای او خیلی معنا ندارد.
با توجه به این حد از سردی و خالی بودن از احساس، اسکیزوئیدها اصلا چطور ازدواج می کنند(اتفاقی که فقط گاهی اوقات می افتد). معمولا یک آدم نجات دهنده و اهل مراقبت و رسیدگی که محتاج مورد احتیاج بودن است، جذب اسکیزوئید می شود و هر اقدامی می کند تا با شخص اسکیزوئید رابطه برقرار کند و حتی به او پیشنهاد ازدواج می دهد.اسکیزوئید که اصولا بی تفاوت است، گاهی اوقات با چنین پیشنهادی موافقت می کند ولی تصمیم گرفتن برای نامزدی یا ازدواج برای شخص اسکیزوئید، اهمیت هیجانی کمی دارد و موقع قطع رابطه هم زیاد متأثر نمی شود.
عده ای عاشق کسانی می شوند که ظاهرا علاقه ای به آن ها ندارند یا نسبت به آن ها بی تفاوت اند. اسکیزوئید بی شک این گرایش آن ها را برآورده می کند.
قبول کنید که اسکیزوئیدها چیز چندانی برای ارائه در یک رابطه ندارند چون علاقه ای به برقراری رابطه ای عمیق و ماندگار ندارند. چنین رابطه ای متقابل نیست زیرا همه کارها را شما انجام می دهید و برای گرفتن یک کم دلسوزی و محبت باید یک عمر تلاش کنید. اگر با آدم های نجوش و خوددار رابطه عاشقانه برقرار می کنید، وقت آن است که از خودتان بپرسید کدامیک از والدینم مثل او سرد و خالی از احساس بوده اند. کدامیک از والدینتان با شما اینطور رفتار کرده اند؟ حدس می زنیم حداقل پدر یا مادرتان یا یکی از مراقبان اصلی شما، سرد و غیر صمیمی بوده است- یعنی هرکاری کرده اید نتوانسته اید علاقه و محبت خالصانه او را جلب کنید. متأسفانه این سردی و خودداری اولیه والدین نیاز سیری ناپذیری در ما به جا می گذارد که هرگز نمیتوانیم آن را از شخصیت سرد و خالی از احساس(اسکیزوئید) تآمین کنیم- این نیاز چیزی نیست جز نیاز به محبت آشکار، علاقه و ارتباط عمیق.
عوامل دیگری هم هستن که ما را به تیپ شخصیتی اسکیزوئید علاقه مند می کند. برخی از ما عاشق این هستیم که نقش شفادهنده را بازی کنیم، باید به قلب چیزی که معشوق ما را ناراحت می کند برسیم و سپس- از طریق عشق مهیب و دلسوزی و محبت بی حد و حصر- او را شفا دهیم. اسکیزوئید چنین احساسی را به راحتی در ما می انگیزد. او بسیار ساکت، ناراحت و بی تجربه است. فرض را بر این می گذاریم که گذشته افتضاحی داشته- شاید مورد سواستفاده و غفلت واقع شده یا طرف های عشقی با وی بدرفتاری کرده اند- و عزم خود را جذم می کنیم رابطه ای جدید و اصلاحی با او برقرار کنیم تا آثار ضربه های قبلی را از ذهنش پاک کنیم. بسیاری از اسکیزوئیدها افسرده به نظر می رسند و حتی ممکن است احتمال خودکشی را برای آن ها فرض کنیم. این شخصیت آسیب دیده، بی شک برای غلبه بر آزردگی هایش به قدری تحمل نیاز دارد. حقیقت این است که اسکیزوئید افسرده نیست و هرچقدر به او عشق بورزید و از او حمایت کنید نمی توانید سبک شخصیتی بنیادی او را تغییر دهید.
سکوت ، سردی و کم حرفی شخصیت اسکیزوئید برای عده ای جذاب است. بی تفاوتی آشکارش می تواند تحریک کننده و حتی اسرارآمیز باشد. سردی و خالی از احساس بودن شخصیت اسکیزوئید، درصورتی که خیلی جذاب به نظر رسد، به صورت بردباری بسیار مردانه، به رسم کلینت ایستوود نمایان می شود. البته حقیقت مایوس کننده این است که در پشت این بردباری مردانه، اسرار زیادی وجود ندارد بلکه آدمی وجود دارد که خیلی به روابط اهمیت نمی دهد.
کسانی که با تیپ های سرد و خالی از احساس رابطه برقرار می کنند، مجذوب بی تجربگی رابطه ای اسکیزوئید می شوند. در دنیایی که ارتباط و تماس جنسی بسیار سریع رخ می دهد، بی تجربگی جنسی آشکار شخصیت اسکیزویید و بی میلی او به رابطه جنسی، جالب، بی نظیر و سنتی جلوه می کند. سادگی جنسی طرف مقابل شما می تواند شیرین به نظر رسد و نسبت به طرف هایی که از همان اول دنبال تماس جنسی هستند، تازه و دلگرم کننده به نظر آید. اما یادتان باشد این بی علاقگی جنسی، همیشگی است و بعد از ازدواج ادامه می یابد.
پیدا کردن شخص اسکیزویید، انگیزه های دیگری هم دارد. اگر در طول زندگی همواره با احساس تنهایی دست و پنجه نرم کرده باشید، با دوست نداشتن و ارتباط نداشتن شخصیت اسکیزویید همانندسازی افراطی می کنید. در تلاش برای کم کردن احساس تنهایی طرف سرد و خالی از احساس تان، برای او دلسوزی می کنید. اما خودتان را گول نزنید.
اسکیزویید تنها نیست- شنا تنها هستید. بالاخره این که برخی آدم ها در روابط خود، به چالش نیاز دارند. آن ها دنبال این هستند که یخ طرف سرد و خالی از احساس را بشکنند. البته احتمال موفقیت آنها در این چالش کم است ولی به هرحال چالش است.
بسیاری از جنبه های رفتار شخصیت اسکیزویید می تواند ما را به خود جذب کند و باعث شود ارتباط مان با او حفظ کنیم. در این مواقع معمولا روابط قبلی خود را از سر می گیریم – یعنی اضافه کاری می کنیم تا محبت طرف سرد و نجوش خود را جلب کنیم. در برخی موارد هم محتاج مورد احتیاج بودن هستیم و می خواهیم از طریق نجات دادن یک نفر و مراقبت از او، درستی خود را ثابت کنیم. شخص سرد و خالی از احساس برای عده ای هم گیرا و دوست داشتنی است. هر انگیزه ای که دارید، در یک مورد با خودتان صادق باشید؛ طرف اسکیزویید شما سرد و خالی از احساس باقی خواهد ماند و از شما فاصله خواهد گرفت. اگر نیاز شدیدی به تلافی کردن دارید. طرف اسکیزویید برای چنین رابطه ای مناسب نیست.
زندگی با یک اسکیزوئید
اگر با یک اسکیزویید رابطه داشته باشم، باید چکار کنم؟ درمان، فایده ای دارد؟ امیدی به تغییر او هست؟ آیا در چنین رابطه ای نیازهای هیجانی من ارضا می شود؟ این سوالات را مرتبا از زن و مردهایی که بالاخره می فهمند طرف سرد و خالی از احساس شان، اختلال شخصیت اسکیزویید دارد، می شنویم.
به عنوان کسی که طرف مقابلش اسکیزویید است باید این را بدانید که پیش آگهی این اختلال از جهت تغییرکردن، بد است و واقعیت تکان دهنده این است که طرف مقابلتان ظرفیت چندانی برای برقراری رابطه خالصانه ندارد. ویژگی های اسکیزویید، مثل ویژگی های تمام اختلالات شخصیت.شدت و ضعف دارد: برخی از اسکیزوییدها صرفا درون گرا هستند، برخی دیگر کاملا سرد و خالی از احساس هستند و تقریبا هیچ رابطه ای برقرار نمی کنند. کسی که واجد ملاک های اختلال شخصیت اسکیزویید است، در رابطه برقرار کردن با همه انسان ها – از جمله با شما – مشکل دارد.مسأله این نیست که او نمی خواهد مقابله به مثل هیجانی داشته باشد بلکه مسأله این است که نمی تواند چنین کاری اجام دهد.
آدم ها معمولا شخص اسکیزویید را جدی نمی گیرند و با او ازدواج نمی کنند – به ویژه اگر دنبال کسی باشند که عشق آنها را تلافی کند با این حال برخی از خوانندگان کتاب ممکن است درگیر رابطه با یک اسکیزویید شده باشند. شاید با او ازدواج کرده اید یا از او بچه دارید. در این صورت برای پذیرش همسرتان و قابل تحمل تر کردن رابطه تان با او باید چنین نکته را به یاد بسپارید.
انتظارات واقع بینانه ای داشته باشید
اجازه دهید صریح حرف بزنیم: پیش آگهی تغییر در شخصیت اسکیزویید، ناچیز است. شخص اسکیزویید تمایل زیادی به روابط میان فردی ندارد یا اصلا چنین تمایلی ندارد. او نسبت به تعریف و تمجید و انتقاد بی تفاوت است و ظرفیت کمی برای زندگی هیجانی دارد. از سوی دیگر، همه اسکیزوییدها نشانه های شدید ندارند و برخی، آینده رابطه ای امیدوارکننده تری دارند. به عنوان همسر یا طرف مقابل شخص اسکیزویید، احتمالا احساس یأس و شکست می کنید. شاید وسوسه شوید که اگر همدلی. دلسوزی و درگیری شما بیشتر شود شاید به راه آید، از حالت بسته بودن درآید، حرف بزند و تبادل نظر و خودافشایی کند. این طرز فکر غلط است. او برای همه اسکیزویید است نه صرفا برای شما. زیاد انتظار تغییر نداشته باشید و وقتی اندکی تغییر می بینید، خوشحال نشوید.
♀️زیاد به او فشار نیاورید♀️
اگر دائم به طرف مقابل تان فشار بیاورید که رابطه برقرار کند، احتمال دارد انزوا در پیش گیرد. برخورد با کناره گیری او یا توقع رفع نیازهای هیجانی تان توسط او، راهبردهای خودناکام کن هستند. رویکرد هوشمندانه تر، سهل گیری و تحمل است. می داتید که همسرتان برای تنهایی ارزش قائل است و به تنهایی نیاز دارد، پس چرا این رفتارش را تشدیق نمی کنید؟ با این روش ، آمادگی بیشتری برای ارتباط و درگیر شدن با شما خواهد داشت. خلاصه این که ذله کردن اسکیزویید برای تعامل باعث می شود شما را از زندگی اش بیرون کند. هیچ چیز مثل طرفی که برای اسکیزویید مزاحمت هیجانی درست می کند بد نیست.
به کارهایی که طرف مقابل تان از آن لذت می برد، ملحق شوید
.کسی که اختلال شخصیت اسکیزویید دارد از معدود چیزهایی لذت می برد- خصوصا آن که جنبه اجتماعی داشته باشد. طرف مقابل تان ممکن است از فیلم دیدن، تعمیر ماشین یا مطالعه لذت ببرد. چرا به او ملحق نمی شوید – حتی اگر زیاد حرف نزند. به هر حال کارهایی هست که از انجام آن ها با او لذت ببرید،پس چرا برخی از این کارها را انجام نمی دهید؟ رمز کار این است که طرف مقابل خود را ترغیب کنید برای لحظاتی با شما باشد و در فعالیت هایی که برای او لذتبخش اند، شریک شوید. به جای ذله کردن او و متوقع بودن، این روش بهتری برای ورود به دنیای هیجانی او است. اسکیزویید به مرور با حضور شما کنار خواهد آمد و حتی حضورتان را ترجیح خواهد داد. اگرچه تضمینی نیست ولی اغوا کردن شخص اسکیزویید از تعقیب و آزردن او عاقلانه تر است.
او را تقویت کنید نه تنبیه
بی اف. اسکینر، رفتارگرای مشهور، با این کشف که تقویت رفتار مطلوب از تنبیه رفتار نامطلوب مؤثرتر است جایگاه خود را در تاریخ مستحکم کرد. به جای تنبیه یا شرمنده کردن طرف اسکیزویید خود به خاطر بی ارتباطی و کناره گیری، اگر کورسوهای علاقه میان فردی او را تحسین کنید تأثیر بیشتری بر او خواهید گذاشت. طرف مقابل تان را بابت این که اجازه داده است در فعالیت های انفرادی اش حضور داشته باشید، تحسین و تشویق کنید و دنبال فرصتی بگردید تا درگیری او در هر گونه فعالیت اجتماعی یا تلاش برای شروع گفتگو یا تعامل را تحسین کنید. این همان عملی است که اسکینر به آن شکل دهی می گوید. با پاداش دادن به رفتارهایی که به تدریج به رفتار مطلوب نزدیک می شوند و تحمل روند تدریجی تغییر می توانید شرایطی ایجاد کنید که به پیشرفت رابطه ای او منتهی می شود.
نیازهای هیجانی خود را خارج از رابطه خود با طرف اسکیزوییدتان ارضا کنید.
اگر می خواهید با طرف اسکیزویید خود باشید و در عین حال، نیازهای هیجانی و علایق رابطه ای دارید، عاقلانه است که روابط اجتماعی دیگر خود را دنبال کنید. دوستان خوب خود را حفظ کنید، به گروه های حمایت یا گروه های اجتماعی ملحق شوید، در کلاس های مختلف شرکت کنید و تماس تان با خانواده را قطع نکنید. با رفع حداقل برخی از نیازهای هیجانی تان در جای دیگر، از توقع خود کم خواهید کرد و بی ارتباطی طرف مقایل تان را بهتر تحمل می کنید و می پذیرید.
بعید است درمان فایده ای داشته باشد
در مورد اختلال تمام عیار شخصیتی، بعید است مشاوره یا روان درمانی حرفه ای، مؤثر واقع شود. اسکیزوییدها ذهنیت روان شناختی چندانی ندارند و نمی توانند در مورد سردی و عدم گرایش خود به ارتباط، بینش کسب کنند. از همه مهمتر اینکه اسکیزوییدها تمایل چندانی به رابطه برقرار کردن برای تغییر ندارند. اگرچه طرف مقابل تان ممکن است شما را خیلی دوست داشته باشد ولی تهدید به قطع کردن رابطه، او را به قدر کافی تحریک نمی کند. او احتمالا همان طور که با شما درگیر رابطه نمی شود، با روان درمانگر هم رابطه برقرار نمیکند. اگرچه شخص اسکیزویید با گفتگوی روشنفکری در مورد رابطه، راحت است ولی گفتگوی هیجانی را نمی پسندد. خلاصه بر شما است که انتظارات کوچک و عادی داشته باشید و کمترین پیشرفت در رفتار میان فردی او را بپذیرید.
♀️چه موقع وقت ترک کردن او است؟♀️
دیر یا زود می فهمید که زندگی با شخص اسکیزویید در بلندمدت قابل تحمل نیست. عواملی که در آغاز باعث شروع رابطه شما شده اند، حالا نشانه های یک سبک شخصیتی مختل هستند. طرف مقابل شما نه تنها نمی تواند محبت و ارتباط شما را تلافی کند بلکه برای این کار انگیزه چندانی هم ندارد. البته می توانید تحت درمان قرار بگیرید و به نیازتان برای نجات دادن و شفا دادن دیگری پی ببرید؛ اما وقتی به این انگیزه ها پی می برید که دیگر آنقدر شدت ندارند که بخواهید زندگی با شخص اسکیزویید را ادامه دهید. اگر رابطه با طرف اسکیزویید را قطع کنید، بعید است زیاد ناراحت شود و به هم بریزد. یادتان باشد ظرفیت چندانی برای برقراری رابطه ندارد و از تنهایی کاملا راضی است. البته آدم ها با هم فرق دارند و هرچه شدت صفات اسکیزوییدی آن ها کمتر باشد، ارتباط بیشتری با شما حس می کنند. اسکیزوییدها در اکثر مواقع بهتر از سایر اختلالات شخصیت این کتاب با قطع رابطه کنار می آیند.
خلاصه
تیپ شخصیتی اسکیزویید، همسر سرد و خالی از احساس خواهد بود. او یک عمر عدم رابطه و عدم درگیری را پشت سر گذاشته و در خانه همچون یک جزیره هیجانی بوده است. حتی اگر مجذوب گرایش اسرارآمیز او به انزوا و تنهایی شوید، بعید است نیازهای هیجانی شما را ارضا کند. اگر طرف مقابل تان اسکیزویید است، احتمالا در این رابطه همه کارها برعهده شما خواهد بود. به زودی کشف خواهید کرد که ماندن با چنین شخصی حکم تنها ماندن را دارد نه عشق.